| |||||||||||
مارمولک پیر!!! | |||||||||||
روزهای جمعه جزیره تعطیل است !پس نمی شود در مورد اتفاقات جزیره نوشت و نمی شود وبلاگ را هم تعطیل کرد پس تصمیم بر این شد تا غیبت را آزاد کنم و به معرفی هرکدام از اعضای جنگل بپردازم!!!!!!!!!! امروز می پردازم به معرفی مارمولک پیر! مارمولک پیر حدود ۲ سال است که به این جزیره وارد شده است!اگر به ظاهر این جانور نگاه کنی دلت براش می سوزه و می خواهی بهش کمک کنی تا حرکت کند ولی در باطن............... و جزئ مشاورین می باشد و بعلت اینکه در این جنگل قحطی جانور است از همین اول برای موقعیت مشاور سلطنتی تربیت شد و ارتقاء یافت!!!!!!!!!!! این مارمولک ذاتا استعداد بالقوه مارمولکی دارد ولی باید یک نفر محرک با شد تا این استعداد بالفعل شود و از این جهت که این جانور نسبت خیلی نزدیکی با لوک خوش شانس دارد از همون اول که وارد جنگل شد مستقیم رفت تحت مشاوره روباه ماه و حسابی این استعداد مارمولکیش را تقویت کرد!!!!!!!!!! و توانست خیلی از دشمنها را دک کند و هزار تا شکار جمع آوری کند!!!!!!!!!! ولی خودش همیشه فکر می کند که مخش خیلی کار می کنه همه این ایده ها و فکرها توسط خودش پردازش و اجرا شده است و از آن جهت که حافظه حفظ اطلاعات بالایی هم ندارد برای همین همیشه آموخته های خود از روبا ماه را دوباره به صورت درس به روباه ماه تدریس می کند!!!!!!!!و روباه ماه هم همیشه به دنبال یک فرصتی است تا حال او را بگیرد!!!!!!!(منتظر شنیدن داستان مارمولک پیر و روباه ماه باشید) چون مارمولکها فقط بلد هستند مارمولک بازی بکنند و منعفتی به هیچکس نمیرسانند معمولا افراد زیادی را اطراف خود ندارند و این مامولک نیز از قاعده مستثنا نیست و فقط یک دوست دارد و آنهم شغال کبیر(در مورد این موجود در جمعه های آتی خواهم نوشت ایشان جزء پدیده های نادر خلقت می باشند هر یک میلیون سال یکبار ظاهر می شوند) که حسابی تحت حمایت این مارمولک قرار دارد!!!!! و حتی حاضر شده است دشمنی من را برای خود به خاطر حمایت از این شغال بخرد و من از حدود ۵ ماه پیش به دنبال یک بهانه ای هستم تا حال این مارمولک را به خاطر حمایت از شغال بگیرم!!!!!!!!!!!!!! و من خیلی تلاش کردم تا دلیل این دوستی را پیدا کنم ولی تا بحال نتوانسته ام برای اینکه این دوستی به صورت منفعت یک طرفه از سمت مارمولک به شغال می باشد که هیچگونه سازگاری با خصوصیات خاص مارمولک پیر ندارد!!!!!!!!!! خصوصیات دیگر این مارمولک پیر این است فقط به موجوداتی که در اطراف او هستند حسودی می کند یعنی با موجودات دیگر کاری ندارد و سعی نمی کند پوست خربزه بندازه زیر پاشان ولی وای به موجوداتی که در دوروبر او هستند و می شناسد در این صورت باید منتظر پوست موز و خربزه زیر پاشون باشند و چوبین و ما خیلی از این پوستها دیدیم!!!!!!!!!!! یک سوتی از این مارمولک که توی آب نمک است!!!!!!!!!!! سفر فرنگستان این مارمولک است که به دنبال یک مدال قلابی رفت و سر ما را می خواست شیره بماله که ولی ما زرنگتر از این حرفا هستیم و طی یک عملیات ساده که نقشه توسط من و روباه ماه طراحی شده بود و توسط چوبین اجرا شد!!!!!!!! متوجه شدیم که که این مدالها را ریختن و ما هم می توانیم یکی داشته باشیم!!!!!!!!! می خواستیم یکی از مدالها را در خواست بدیم و بگیم مال ما را هم بیاره ولی منصرف شدیم و منتظر یک فرصت هستیم تا آن را خرج کنیم!!!! اخیرا با آمدن گربه-سگ مو قعیت این مارمولک به خطر خواهد افتاد برای اینکه همیشه گربه-سگها زرنگتر از مارمولکها هستند! عزت و قرب گربه-سگ نزد شیر شاه بیشتر از مارمولک است پس باید منتظر خبرها و اتفاقات اتی باشیم!!!!!!!!!!! | |||||||||||
![]() |
![]() | ||||||||||
| |||||||||||
پنجشنبه 29 تیر ماه سال 1385 | |||||||||||
امروز اتفاق خاصی نبود! | |||||||||||
امروز مسئله خاصی اتفاق نیافتاد! در حقیقت امروز من برای دعوا رفته بودم جزیره ولی مارمولک پیر زرنگتر از من بود و قایم موشک بازی کرده بود و رفته بود جزیره مرکزی قائم شده بود!!!!! این وبلاگ را امروز به خانم کوچولو نشون دادم!!!!!!!! امروز یک اتفاق بامزه شخصی هم افتاد(قابل توجه افراد نامحرم که نخوانند) | |||||||||||
![]() |
![]() | ||||||||||
| |||||||||||
چهارشنبه 28 تیر ماه سال 1385 | |||||||||||
اعضاء جزیره در جزیره مرکزی!(۲) | |||||||||||
ادامه سریال بررسی درخواستها هم امروز انجام شد با این تفاوت که امروز مارمولک پیر به جزیره تشریف برده بودند و در رژ خنک و راحتشان نشسته بودن و بدون هیچگونه آلودگی صوتی در حال چرت زدن و انجام امورات تولید مثلا علمشان بودند. امروز بلاخره کارهای بررسی درخواستها تمام شد دقیقا ۳۱۹ در خواست مختلف با رنگها و فونتها و شکلهای مختلف بررسی شد و امروز شیپورچی و تینیون هم حسابی از درخواستها برداشت کردند. عصر هم جلسه مجمع الجزایر با حضور شیر شاه قرار بود برگذار شود که من و روباه ماه جیم فنگ زدیم ونرفتیم!!!!!!!!!(روباه ما رفت خودشو خوشگل کرد و من هم خوابیدم). صبح هم شیر شاه تماس گرفت و قرار شد از شکارهای پسمانده که هیچکدام از افراد جزیره های همسایه حاضر به قبول آن نیستند را در اختیار سفرا و وزرا و از دماغ فیل افتاده های جزیره حکومتی قرار دهیم و بدین وسیله آنها را قانع کنیم تا حاضر بشوند دوباره جزیره ما را به قدمهایشان منور کنند!!!!!!!!!!!!! | |||||||||||
![]() |
![]() | ||||||||||
| |||||||||||
سه شنبه 27 تیر ماه سال 1385 | |||||||||||
اعضاء جزیره در جزیره مرکزی!(۱) | |||||||||||
امروز بالاخره ما اعضای جزیره تصمیم گرفیم مدارک بزمچه ها و شاید گاگولهای آینده جزیره را که در خواست روادید داشتند را مورد بررسی قرار دهیم! روز یکشنبه یک آگاهی عمومی در جزیره نصب کردم و از اعضای مفت خور جزیره خواسته شد که یک کم آن جای مبارک را تکان دهند و به جزیره مرکزی جهت انتخاب بزمچه مراجعه نمایند و امروز هم که مارمولک پیر از خوشگذرانی فرنگستان بر می گشت روز ملاقات قرار دادم! صبح زود رفتم به جزیره مرکزی و خود را سریع به برج حکومتی همیشه خالی مارمولک پیر رساندم !!!!!!! می خواستم اولین نفری باشم که خبر بازگشت گربه-سگ را به او بدهم و قیافه اش را ببینم!!!!! که متاسفانه مارمولک پیر هنوز نیامده بود و بعد متوجه شدم که از من زرنگتر هم بوده و دیروز خبرشو بهش دادن!!!!!!!!!!! بعد رفتم به قرارگاه روباه؛ تینیون و شیپورچی هم آمده بودند ودر آنجا نشسته بودن!یک آژیر کار اعلام کردم و به سمت بالا گروهان را حرکت دادم و گوشی را هم دادم دست تینیون که ولیعهد دنبال شکار محبوب او است!!!!!!! بعد تا عصر نشستیم پرونده ۱۳۰ گاگول و بزمچه را بررسی کردیم!!!!!!! در حالی که مارمولک پیر کاملا رلکس نشسته بود پشت میزش و جام جهان نمایش و داشت برای خودش عشق و حال می کرد و هی می گفت چقدر کار کردیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بعد حدود ساعت دو بود که پلنگ صورتی و بوفی هم از خواب بیدار شدند و اونها آمدند تا گاگول هایشان را انتخاب کنند و خیلی عالی یک ربع بیشتر نبود کارهایشان را شروع کرده بودند که سفارش نهار دادند واقعا خسته نباشند خیلی زحمت کشیده بودند!
| |||||||||||
![]() |
![]() | ||||||||||
| |||||||||||
سه شنبه 27 تیر ماه سال 1385 | |||||||||||
معرفی اعضای جنگل و جزایر وابسته! | |||||||||||
خوب معمولا اول معرفی می کنند بعد می نویسند ولی از اونجایکه ما در جنگل استثناها هستیم اول می نویسیم بعد معرفی می کنیم! اول از اعضای سلطنتی شروع می کنم!
مشاورین:
رئیس دربار: گربه نره اعضای سنا:
اعضای جزیره:
(ادامه دارد)
| |||||||||||
![]() |
![]() | ||||||||||
| |||||||||||
دوشنبه 26 تیر ماه سال 1385 | |||||||||||
ملاقات شیر در جزیره | |||||||||||
امروز روباه ماه شجاع از دست بزمچه ها فراری شده بود!!!!!!!!!!!!!! و رفته توی لونش قایم شده! امروز شاه شیر با یال و کوپال آمده بود توی کاخش در قله جزیره ساکن شده بود و طبق معممول اینجانب نیز به حضور احضار گردیدم! با سلام و صلوات به حضور شرفیاب شدیم و بعد خبر ظهور گربه-سگ داده شد و با لبخندی از رضایت و اطلاع آگاهیم را اعلام کردم!!!!!!!!!(یعنی من زنگتر از تو هستم اره جون خودم)!!!! بعد بررسی برنامه شکار و تقسیم غنائم شروع شد! اولین ضربه به چوبین وارد شد- این موجود جزئ موجوداتی است که احساس مارمولک بودن همیشه بهش دست می دهد ولی از این جهت که از جنس مذکر می باشد می توانید حدس بزنید چکار می کند- و دومین ضربه بر سر تینیون وارد شد!- این تینیون هرجا سکه بببیند جمع می کند و بعضی وقتها آنقدر حریصانه عمل می کند که حلبی را به جای سکه طلا می دزد آن هم از قصر شیر!!!!!!!!!!!!- چون ولیعهد دوست داشت آن شکاری که دست تینیون بود داشته باشد و شیر هم نمی تونست دل بچه را بشکند!!!!!!!! هنوز داستان ولیعهد و تینیون ادامه دارد منتظر حوادث بعدی باشید! امروز این شیپورچی هم حسابی برای خودش جولان می داد و خبر پخش می کرد و حتی بلافاصله با اون شیپورش وارد کاخ شیر شد و می خواست شیپور بزنه که فعلا با بتن شیپورشو پر کردم ولی فکر کنم نفس اون قویتر از این حرفاست و الان داره دوباره شیپور می زنه! | |||||||||||
![]() |
![]() | ||||||||||
| |||||||||||
یکشنبه 25 تیر ماه سال 1385 | |||||||||||
بازگشت گربه -سگ | |||||||||||
این هفته جزئ اون هفته هایی است فکر می کنی کل اوضات بیریخته همه چی با بدشانسی برات شروع می شود ولی......... شنبه صبح(یعنی دیروز) خبر بازگشت گربه-سگ را می شنوی و از دیروز تا به حال فکرت مشغول اون می شود. به گربه-سگ مغروری فکر می کنم که هیچ ذهنیت خوبی راجع بهش ندارم و راستشو بخواهید فکر می کردم صفر جون زودتر بر می گرده و من می توانم به عنوان رئیس جزیره حسابی عشق و حال کنم ولی حالا با خبر بازگشت گربه-سگ روبرو شدم!حالا نمی دانم خوشحال باشم یا ناراحت !!!!!!!! ولی بیشتر یک حس خوبی دارم تا بد!!!!! حالا ببینیم در آینده چه شود و چه پیش اید. فکر می کنم تابستان داغی را شروع خواهیم کرد! .امروز این روباه ماه و ع............. حساب این سیزده بچه بزمچه را رسیدند !!!!!!!!! شجاعتو برم! | |||||||||||
![]() |
![]() | ||||||||||
| |||||||||||
شنبه 24 تیر ماه سال 1385 | |||||||||||
سلام | |||||||||||
سلام صدتا سلام! من سینبا هستم و می خواهم در مورد جنگلی که در ان عمر می گذرانم و جزیره ای که مثلا من در جنگلی هستم که در حدود ۱۰ سال است در آن قرار گرفتم. ما یک رئیس شیر با یال و کوپال داریم و من هم یکی از دست پرورده های این شیرم که به عنوان دست گرمی یکی از بزرگترین جزیره ها بهم سپرده شده تا باهاش بازی کنم!در این جزیره حیوانات و حشرات و جنبنده های زیادی هستند که در طی این نوشته با انها آشنا خواهید شد ولی لازم به ذکر است که قوانین حکومتی این جزیره ابتکارات مغز نخبه اینجانب نمی باشد بلکه پشت پرده روباه ماه قرار دارد !!!!!!!!!!! | |||||||||||
![]() |