ده روز!

این چند روزه وقت نکردم بنویسم!سرم خیلی شلوغ بود و فرصت نوشتن نداشتم و امروز هم دیدم اگر ننویسم خیلی از اتفاقات از بین می ره پس آمدم تا بنویسم!!!!!!!!!

این ده روز واقعا روزهای جالبی بود و پر از اتفاقات متنوع اولیش درست شدن سفر من و روباه ماه به ایتالیا بود که واقعا سورپریز بود و تا اینجای کار ایتالیایی ها برامون قالی قرمز پهن کردن و ازمون می خواهند که بریم ایتالیا تا ببنیم آخرش چی می شود!!!!!!!

بذار از اولش بگم! ما یک مدال توی شهر فلورانس ایتالیا داشتیم که به علت اینکه به تعطیلات تابستانی خورده بودیم نتمی تونستیم بریم دنبالش ولی نمی دانم چی شد ایم روباه ماه تصمیم هوس کرد بریم پس یکعالمه اینجا زنگ زد و اونجا تا بالاخره تونستیم یک دعوت نامه بگیریم ولی ما تا ۱۱ سپتامبر باید فلورانس بودیم ولی دعوتناممون روز ۴ سپتامبر به دستمون رسیده بود و ما دوتا موجود از زیر کار در رو هم یک ساعته تصمیم گرفتیم که بریم پایتخت برای درست کردن کار رفتیم و خودشون بهمون پیشنهاد دادن که ویزای ملی بگیرید تا برید به همایش برسید و بلاخره اگر دوشنبه ویزا بگیریم ما رفتیم بای بای!!!!!!!!! و در این بین هر کی ما را نصیحت می کنه که وقتی رسیدی اونجا پناهنده بشو و برنگرد!!!!!!!!!همه عاشق و خاک و جزیره هستن!!!!!!!! این چوبین می گه رسیدی اون ور پاسپورتو پاره کن !!!!!!!ادوهای پناهندگان اونجا با شرافت تر از این جزیره است و از این حرفها!!!!!!!!

بلاخره این گربه- سگ هم وارد وارد قسمت ریاست جزیره شد و امروز هم من چند مدرک دادم تا اثرش را روش بگذارد!!!!!! و این سفر ما مخصوصا نبود روباه ماه یک سکته برای مارمولک پیر است چون همه کارهای اون را باید بکنه و از حالا داره سکته را می زنه!!!!!!ببنیم تا برگشتن ما زنده می مونه یا نه!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد