این سه چهار روزه هرچی بلای طبیعی بود در این منطقه ما ظاهر شد و باعث شد که جزیرههای جنگل ما خالی از جمعیت بشه و این گاگولها و قندعسلها از فرصت استفاده کنند و یک تعطیلات حسابی به خودشون و ما بدن!!!!!!!

امروز بازهم روز ادب و آموزش بود و جزیره خالی از سکونت و من هم زودی پردیدم اومدن اینترنت بازی!!!!!!!!

من و تینیون  این  نخ بوق و کرنامون یک ماسماسکی رو تهیه کرده بودیم و چندسال پیش برای اینکه قندعسلها رو براین اساس آموزش بدیم به وزارت فرستادیم ! حالا اینها به عوض اون مجوزمون که شیرشاه یا کتک گرفته بود چندتا ایراد بنیاسرائیلی گرفتن و کلشو رد کردن و فرستادن که برین عوضش کنین!!!!! و من هم عوض ناراحت شدن از صبح دارم فقط به اینا می خندم که حالا بهمن ماه ما به قند عسلها می گیم برین تا ما براتون دوباره ماسماسک بنویسم !

امروز این روباه ماه دوباره جلسه تعلیم گذاشته و من برای حرص دادن مارمولک پیر نمی خوام برم و می خوام فرار کنم به جزیره خودم ولی نمی دونم تا چه اندازه موفق خواهم بود!

یک روز با شیرشاه

 

امروز اینجا برف زیبایی بارید و من بی خانمان شب را خونه خاله ام بودم!!!!!!! و بعد صبح زود با صدای خروسک حسابی ابروریزی شد و خاله ام گفت کله سحر هم دست از سر تو برنمی دارند! پینوکیو جدید اومده بود و می خواست بدونه من کی می رم جزیره بوق و کرنا!!!!!!!

من هم به روی خودم نیاوردم و با آرامش کارهامو انجام دادم و بعد از یک ساعت رسیدم به درختم! و رفتم سراغ خروس و یککم  مارمولک پیر را به کار کشیدم و رفتم به حضور شیرشاه!!!!

این شیرشاه از اونجایی که غاز بابای اون توی جزیره بئق و کرنا منم خیلی باهام مهربونه شده و اون روز هم من تا تئنستم زیر آب زدم مخصوصا زیرآب قش قش و پلنگ صورتی و در انتها هم شیرشاه منو برای سفر به آلمان به صورت ناموس به سر  دعوت کرد!!!!!!!!

خیلی وقتها دلم خواسته اتفاقات مختلفی را که توی روز برام می افته مثل سابق بیام بنویسم و بعد بخونم و از یاداوری اونها بخندم ولی نمی دونم چرا دیگه نمی تونم بنویسم!

شایدهم  جزیره بوق و کرنا چندان هم پر از اتفاق مثل جزیره قبلیم نیست! اونجا یک درخت برای خودم دارم که هیشکی دستش به من نمی رسه و من خودم هم دور از سایرین زندگی آرومی رو اونجا شروع کردم و گه گاهی با قش قش و پلنگ صورتی دعوا می کنم که آخر سر هم من زیاد پیگیری نمی کنم و اونا هم کارهای خودشون را ادامه می دن!

امروز روز ادب و آموزش توی جزیره بود و من هنوز برای ادب و آموزش می یام به این جزیره و زودی رفتم یک اسباب بازی سرکاری به گاگول یکیها دادم و اومدم نشستم پشت اینترنت برای وب گردی!

تا بعد