یک روز با شیرشاه

 

امروز اینجا برف زیبایی بارید و من بی خانمان شب را خونه خاله ام بودم!!!!!!! و بعد صبح زود با صدای خروسک حسابی ابروریزی شد و خاله ام گفت کله سحر هم دست از سر تو برنمی دارند! پینوکیو جدید اومده بود و می خواست بدونه من کی می رم جزیره بوق و کرنا!!!!!!!

من هم به روی خودم نیاوردم و با آرامش کارهامو انجام دادم و بعد از یک ساعت رسیدم به درختم! و رفتم سراغ خروس و یککم  مارمولک پیر را به کار کشیدم و رفتم به حضور شیرشاه!!!!

این شیرشاه از اونجایی که غاز بابای اون توی جزیره بئق و کرنا منم خیلی باهام مهربونه شده و اون روز هم من تا تئنستم زیر آب زدم مخصوصا زیرآب قش قش و پلنگ صورتی و در انتها هم شیرشاه منو برای سفر به آلمان به صورت ناموس به سر  دعوت کرد!!!!!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
کدام خانه مرا باسلام می خواند ؟ پنج‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:50 ب.ظ http://afterhello.blogsky.com

سلام و امیدوارم که حالتان خوب باشد .
موقعیت جغرافیایی جزیره کجاست ؟ نیاز به توضیح بیشتر برای همذات پنداری احساس می شود .
همیشه سلامت باشید .

علی اکبر پنج‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:38 ب.ظ http://www.hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
این برف زیبا کجا باریده امیدوارم طرف های ما هم بباره و سیاهی ها رو سفید کنه ..منتظرشم
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد