برف و جلسه در جزیره !!!!!!!!!

امروز یکعالمه برف بارید و همه جا را سفید پوش کرد صبح که می خواستم از خونه برم گفتم یکخورده برف است و می تونم پیاده برم ولی وقتی در را باز کردم دیدم یک کولاکی است که بیا و ببین!!!!!!! و ماشینم از جاش تکون نخورد و فقط داشت سرسره بازی می کرد از خیرش گذشتم و آژانس رفتم و قتی رسیدم دم در جزیره دیدم که روباه ماه هم با اسب سفیدش رسید و با هم رفتیم توی جزیره!!!!!!!! و برف تا نزدیکی های ظهر ادامه داشت و ما هم جلسه جزیره داشتیم و می خواستم جلسه را کنسل کنم ولی به این نتیجه رسیدم که اگر افراد جزیره نتونند بیان جلسه خود به خود تعطیل می شه!!!!!!!!!

ولی نزدیک ظهر همه افراد جزیره رسیدن و جلسه تشکیل شد معمولا توی جلسات جزیره من وسط مجلس نمی شینم و کنار می استم چون نمی خواهم رئیس بازی در بیارم ولی جلسه قبل این افراد جزیره یک کم افراط کردن و آخر سر همه کاسه کوزه ها سر من شکست  و هم چون این جلسه قرار بود گربه سگ هم بیاد من رفتم بالای مجلس نشستم تا مدیریت جلسه را داشته باشم!!!!!!!! و گربه - سگ هم آمد و نشست کنار میز و قیافه مظلوم به خودش گرفت و توی جلسه من بودم و روباه ماه و خانم کوچولو و مارمولک پیر و ولیعهد و پینوکیو و خرمگس و چوبین و گربه- سگ و تینیون !!!!!!!!!

اول جلسه من که خواستم موضوع را شروع کنم که ولیعهد دماغشو داد بالا و شروع کرد به ایراد گرفتن   و دوباره اسباب بازی همسر را علم کرد و چند تا تیکه به خانم کوچولو پروند و دعوا شروع شد و همه افتادن به جون همدیگر و این به اون و اون به این و این خانم کوچولو هم شروع کرد به جواب دادن که من هم نزاشتم و فکر کنم از من دلخور شد!!!!! و خلاصه این ولیعهد همه را محکوم کرد و من هم محکوم شدم به عدم توجه به دانشکده و احساس تعلق به اینجا و خلاصه دو ساعت جلسه بدون هیچ نتیجه خاصی تمام شد!

سینبا پینوکیو می شود!!!!!!!!!!

وای امروز روز تقریبا شلوغی بود و من یکعالمه مدارک توصیه نامه تهیه کرده بودم و اونها را با روباه ماه فرستادم تا جغد بنر امضا کنه و اصلا فکر نمی کردم اون امضا کنه ولی حسابی ما رو شرمنده کرد نه تنها اونها رو برامون امضا کرده بود بلکه یکعالمه مثل همیشه ایراد گرفته بود و گفته بود اونها رو درست کنید و بیارید امضاش کنم و ما هم عصر براش میل زدیم و ائنهم خودش پیرینش کرده بود و امضا کرده و آورده بود برامون که حسابی شرمنده شدیم و ازش ممنونیم!

و توی جزیره مرکزی هم  بازار جلسه به راه بود و این بوشفک جلسه گذاشته بود برای بررسی نتیجه اعمال افراد جزیره برای اینکه توی جنگل فقط اعضای جزیره هستن که اعمال دارند و من و خانم کوچولو -که این جلسه استثنا به خاطر گزارش سفر ایتالیاش دعوت شده بود - یکم زودتر رفتیم و مارمولک پیر توی اتاقش نبود و چون جلسه هم توی اتاق اون تشکیل می شه برای همین مجبوری رفتیم پایین تا یکجایی برای نشستن و انتظار پیدا کنیم و فقط من می دونم توی درخت تعلیم نشسته بود و ما هم رفتیم اونجا و من می دونم از من سراغ روباه ماه را گرفت و من گفتم توی جزیره است و اونهم گفت چیکار باهاش می کنید که همش یا توی جزیره است و وقتی هم که اینجا می آید همش با خروسک بی محل داره با شما صحبت می کند!!!!!!!!!!  

بعد جلسه هم حسابی بازاری بود برای خودش و این مارمولک پیر حسابی داشت برای خودش منت می زد سر ما و حسابی جولان می داد و مدالهالی خانم کوچولو و خاله خرسه را رد کرد با یک دلیل نامربوط و من هم تبدیل به پینوکیو شدم و یک جایی که خیلی منت می گذاشت روی سر من بهش گفتم که من مدرک داخل دهانم تکمیل و می توانم ارائه بدهم!!!!!!!!  که چشمهای همه چهار تا شد و تینیون هم گیر داده بود که چند تا است و چگونه و کی گرفتی!!!!!!!! حال موندم که با این پینوکیو بازی که کردم چیکار کنم!فعلا با روباه ماه تصمیم گرفتیم که یک مدرک جعل کنم!!!!!!!  

همه چیز در امن و امان است!!!!!!!!!

همه چیز در جزیره ساکن  است و هیچ خبر داغ و دعوای جدیدی نیست!!!!! و این به این دلیل است که من هم دیگه پیر شدم و نمی خواهم با کسی دعوا کنم! برای همین زیاد به پرو پای گربه - سگ نمی پیچم و اگه اون صدای منو در نیاره من هیچکاری باهاش ندارم!!!!!!!!!!!

امروز من و روباه ماه و تینیون و چوبین به گاگولهای تبعیدیمون امتیاز دادیم و ای این تینیون ما را خندوند!! واقعا موجود بامزه ای و برای خودش دنیایی که یک روز جمعه حتما راجبش می نویسم!!!!!!! و همینطور امروز من رفتم و از مارمولک پیر برای مدال قلابیم اجازه سفر گرفتم!!!!حالا چهارشنبه برم و ببینم چی می شه!!!!!!!!!!!

جزیره و جزیره

یک مدتی بود که از جزیره و هرچی در رابطه با اون بود بدم می اید پس وب سایت هم جز اشیای تحریمی شده بود و چیزی توش ننوشتم! و امروز به شوق این شکللکهایی که پیدا کردم اومدم بنویسم!

همه چیز توی جزیره مثل جنگ سرد شده که یک طرفش من قرار گرفتم و طرف دیگش گربه-سگ و داریم و با اسلحه های سرد به همدیگر حمله می کنیم ! و فعلا پیروطز میدان مشخص نیست و هر کی داره سازه خودش می زنه و در این بین این گاگولها از و ضعیتشون بدتر شده چون من اصلا بهشون توجه نمی کنم و گربه -سگ هم اونقدر خنگه که از هیچ چیز سر در نمی یاره! و اوضاع یک قارشمیشی شده که بیا و ببین!!!!!!!!!!

و هیچی بامزه تر از رفتار شیر شاه نبود که دو هفته پیش من باهاش کار داشتم و رفته بودم به حضور و گربه - سگ هم اونجا نشسته بود و شیرشاه شروع به نصیحت هر دوتا مون کرد و یکدونه زد توی دهن گربه -سگ که حسابی بهم چسبید که هنوز مزه اش زیر دهنم است!!!!!!