شاه شیر اینجاوشاه شیر اونجا!!!!!!!!!!!

امروز مثل اینکه همه چی برعلیه منه!صبح با تلفن شیر شاه کارو شروع کردم و الان هم نیم ساعت بود داشتم تایپ می کردم که پاک شد!!!!!!!!!!!!

خوب بهتره از صبح بگم که رفتم بودم خزینه قرض و گوله ها بدم که یک دفعه این خروسک بی محل من شروع به صدا کرد و شیر شاه بود که دم این خروس را گرفته بود و صداشو در اورده بود!!!!!!!!!(عجب روزی و هفته ای که با شیر شاه شروع شود)و بعد شروع به سخرانی کرد و اصرار بر انجام ابتکار جدیدش کرد!!!!!!!!!!! خلاصه یک کاسه شیره پیدا کردیم و بر سرش مالیدم!!!!!!!! تا یک هفته بعد!!!!!!!

بعد رفتم به جزیره و مستقیما به مقر حکومتی و مشغول انجام امورات دولتی و حمالی شدم و بعد به اتاق فکر رفتم و روباه ماه و خاله خرسه اونجا بودند!!!!!!!امروز روباه ماه عصابش خرد بود و به دنبال کتک خور می گشت!!!! و کم مونده بود کتکه را بخورم که در رفتم و فرستادمش سراغ مارمولک پیر و اون هم زرنگتر از من یکجوری پاتک زده بود !!!!!!!!!!!!

پس منتظر حوادث کتکی در اینده نزدیک باشید!!!!!!!!

امروز مارمولک پیر امده بود پیش من و می خواست از اول میخ حکومتش را پیش گربه-سگ محکم بکوبه و می خواست همچنان من را به عنوان رئیس جزیره و در حقیقت مذدور خودش نگه دارد که این هم یک ایده جالب به من داد اینکه من به جای مارمولک با گربه-سگ همدست بشم و دم این مارمولک را بچینم!!!!!!!!!


جمعه 30 تیر ماه سال 1385

مارمولک پیر!!!

روزهای جمعه جزیره تعطیل است !پس نمی شود در مورد اتفاقات جزیره نوشت و نمی شود وبلاگ را هم تعطیل کرد پس تصمیم بر این شد تا غیبت را آزاد کنم و به معرفی هرکدام از اعضای جنگل بپردازم!!!!!!!!!!

امروز می پردازم به معرفی مارمولک پیر!

مارمولک پیر حدود ۲  سال است که  به این جزیره وارد شده است!اگر به ظاهر این جانور نگاه کنی دلت براش می سوزه و می خواهی بهش کمک کنی تا حرکت کند ولی در باطن............... و جزئ مشاورین می باشد و بعلت اینکه در این جنگل قحطی جانور است از همین اول برای موقعیت مشاور سلطنتی تربیت شد و ارتقاء یافت!!!!!!!!!!!

این مارمولک  ذاتا استعداد بالقوه مارمولکی دارد ولی باید یک نفر محرک با شد تا این استعداد بالفعل شود و از این جهت که این جانور نسبت خیلی نزدیکی با لوک خوش شانس دارد از همون اول که وارد جنگل شد مستقیم رفت تحت مشاوره روباه ماه و حسابی این استعداد مارمولکیش را تقویت کرد!!!!!!!!!! و توانست خیلی از دشمنها را دک کند و هزار تا شکار جمع آوری کند!!!!!!!!!! ولی خودش همیشه فکر می کند که مخش خیلی کار می کنه همه این ایده ها و فکرها توسط خودش پردازش و اجرا شده است و از آن جهت که حافظه حفظ اطلاعات بالایی هم ندارد برای همین همیشه آموخته های خود از روبا ماه را دوباره به صورت درس به روباه ماه تدریس می کند!!!!!!!!و روباه ماه هم همیشه به دنبال یک فرصتی است تا حال او را بگیرد!!!!!!!(منتظر شنیدن داستان مارمولک پیر و روباه ماه باشید)

چون مارمولکها فقط بلد هستند مارمولک بازی بکنند و منعفتی به هیچکس نمیرسانند معمولا افراد زیادی را اطراف خود ندارند و این مامولک نیز از قاعده مستثنا نیست و فقط یک دوست دارد و آنهم شغال کبیر(در مورد این موجود در جمعه های آتی خواهم نوشت ایشان جزء پدیده های نادر خلقت می باشند هر یک میلیون سال یکبار ظاهر می شوند) که حسابی تحت حمایت این مارمولک قرار دارد!!!!!  و حتی حاضر شده است دشمنی من را برای خود به خاطر حمایت از این شغال بخرد و من از حدود ۵ ماه پیش به دنبال یک بهانه ای هستم تا حال این مارمولک را به خاطر حمایت از شغال بگیرم!!!!!!!!!!!!!! و من خیلی تلاش کردم تا دلیل این دوستی را پیدا کنم ولی تا بحال نتوانسته ام برای اینکه این دوستی به صورت منفعت یک طرفه از سمت مارمولک به شغال می باشد که هیچگونه سازگاری با خصوصیات خاص مارمولک پیر ندارد!!!!!!!!!!

خصوصیات دیگر این مارمولک پیر این است فقط  به موجوداتی که در اطراف او هستند حسودی می کند یعنی با موجودات دیگر کاری ندارد و سعی نمی کند پوست خربزه بندازه زیر پاشان ولی وای به موجوداتی که در دوروبر او هستند و می شناسد در این صورت باید منتظر پوست موز و خربزه زیر پاشون باشند و چوبین و ما خیلی از این پوستها دیدیم!!!!!!!!!!!

یک سوتی از این مارمولک که توی آب نمک است!!!!!!!!!!! سفر فرنگستان این مارمولک است که به  دنبال یک مدال قلابی رفت و سر ما را می خواست شیره بماله که  ولی ما زرنگتر از این حرفا هستیم و طی یک عملیات ساده که نقشه توسط من و روباه ماه طراحی شده بود و توسط چوبین اجرا شد!!!!!!!! متوجه شدیم که که این مدالها  را ریختن و ما هم می توانیم یکی داشته باشیم!!!!!!!!! می خواستیم یکی از مدالها را  در خواست بدیم و بگیم مال ما را هم بیاره ولی منصرف شدیم و منتظر یک فرصت هستیم تا آن را خرج کنیم!!!!

اخیرا با آمدن گربه-سگ مو قعیت این مارمولک به خطر خواهد افتاد برای اینکه همیشه گربه-سگها زرنگتر از مارمولکها هستند!  عزت و قرب گربه-سگ نزد شیر شاه بیشتر از مارمولک است پس باید منتظر خبرها و اتفاقات اتی باشیم!!!!!!!!!!!


 
پنجشنبه 29 تیر ماه سال 1385
امروز اتفاق خاصی نبود!

امروز مسئله خاصی اتفاق نیافتاد! در حقیقت امروز من برای دعوا رفته بودم جزیره ولی مارمولک پیر زرنگتر از من بود  و قایم موشک بازی کرده بود و رفته بود جزیره مرکزی قائم شده بود!!!!!

این وبلاگ را امروز به خانم کوچولو نشون دادم!!!!!!!!

امروز یک اتفاق بامزه  شخصی هم افتاد(قابل توجه افراد نامحرم که نخوانند) امروز تصمیم به خرید گرفتیم و همرا روباه ماه به چند مغازه سرزدیم و دنبال یک جنس خاصی بودیم  وارد یک مغازه معمولی شدیم و از یک مخ که آنجا بود خواستیم چند جنس از ویترین برای ما نشان دهد !!!!!!!! مخ پررو اول برگشت و گفت اونها گرا ن هستند شما جنس با این قیمت می خواهین؟ (جنسهاش اتفاقا مارک درست و حسابی نداشت قیمتش هم خیلی ارزونتر از انتظار ما بود) ما گفتیم ایراد ندارد و بعد که یک کم نگاه کردیم گفتیم برویم چند جای دیگر ببینیم بعد بیاییم مخ پررو برگشت گفت من مشتری شناس هستم و می دانستم شما همچین جنسی نمی گیرید برا همین ازتون پرسیدم !!!!!!!!!!!!!!!ا از حرص اون ما هم رفتیم از یک جای دیگر جنس گرونتری خردیم!!!!!!!!!!! یه آدم پررو می خواست ببره بهش نشون بده بگه حالا رو این قیمت بذار.


 
چهارشنبه 28 تیر ماه سال 1385
اعضاء جزیره در جزیره مرکزی!(۲)

ادامه سریال بررسی درخواستها هم امروز انجام شد با این تفاوت که امروز مارمولک پیر به جزیره تشریف برده بودند و در رژ خنک و راحتشان نشسته بودن و بدون هیچگونه آلودگی صوتی در حال چرت زدن و انجام امورات تولید مثلا علمشان بودند.

امروز بلاخره کارهای بررسی درخواستها تمام شد دقیقا ۳۱۹ در خواست مختلف با رنگها و فونتها و شکلهای مختلف بررسی شد و امروز شیپورچی و تینیون هم حسابی از درخواستها برداشت کردند. عصر هم جلسه مجمع الجزایر با حضور شیر شاه قرار بود برگذار شود که من و روباه ماه جیم فنگ زدیم ونرفتیم!!!!!!!!!(روباه ما رفت خودشو خوشگل کرد و من هم خوابیدم).

صبح هم شیر شاه تماس گرفت و قرار شد از شکارهای پسمانده که هیچکدام از افراد جزیره های همسایه حاضر به قبول آن نیستند را در اختیار سفرا و وزرا و از دماغ فیل افتاده های جزیره حکومتی قرار دهیم و بدین وسیله آنها را قانع کنیم تا حاضر بشوند دوباره جزیره ما را به قدمهایشان منور کنند!!!!!!!!!!!!!


 
سه شنبه 27 تیر ماه سال 1385
اعضاء جزیره در جزیره مرکزی!(۱)

امروز بالاخره ما اعضای جزیره تصمیم گرفیم مدارک بزمچه ها و شاید گاگولهای آینده جزیره را که در خواست روادید داشتند را مورد بررسی قرار دهیم!  روز یکشنبه یک آگاهی عمومی در جزیره نصب کردم و از اعضای مفت خور جزیره خواسته شد که یک کم آن جای مبارک را تکان دهند و به جزیره مرکزی جهت انتخاب بزمچه مراجعه نمایند و امروز هم که مارمولک پیر از خوشگذرانی فرنگستان بر می گشت روز ملاقات قرار دادم!

صبح زود رفتم به جزیره مرکزی و خود را سریع به برج حکومتی همیشه خالی مارمولک پیر رساندم !!!!!!! می خواستم اولین نفری باشم که خبر بازگشت گربه-سگ را به او بدهم و قیافه اش را ببینم!!!!! که متاسفانه مارمولک پیر هنوز نیامده بود و بعد متوجه شدم که از من زرنگتر هم بوده و دیروز خبرشو بهش دادن!!!!!!!!!!! بعد رفتم به قرارگاه روباه؛  تینیون و شیپورچی هم آمده بودند ودر آنجا نشسته بودن!یک آژیر کار اعلام کردم و به سمت بالا گروهان را حرکت دادم و گوشی را هم دادم دست تینیون که ولیعهد دنبال شکار محبوب او است!!!!!!! بعد تا عصر نشستیم پرونده ۱۳۰ گاگول و بزمچه را بررسی کردیم!!!!!!! در حالی که مارمولک پیر کاملا رلکس نشسته بود پشت میزش و جام جهان نمایش و داشت برای خودش عشق و حال می کرد و هی می گفت چقدر کار کردیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بعد حدود ساعت دو بود که پلنگ صورتی و بوفی هم از خواب بیدار شدند و اونها آمدند تا گاگول هایشان را انتخاب کنند و خیلی عالی یک ربع بیشتر نبود کارهایشان را شروع کرده بودند که سفارش نهار دادند واقعا خسته نباشند خیلی زحمت کشیده بودند! تا ساعت چهار عصر کار کردیم در حالی که ساعت شش باید جهت روبوسی کونا به حضور شرفیاب می شدیم و وقتی به مارمولک پیر که از بس چرت زده بود و با جام جهان نما دنیا را دید زده بود گفتیم می خواهیم بریم گفت هنوز که زوده تا ساعت ۷ و ۸ فرصت داریم!!!!!!!!!!(رورو برم) و گفت حتما فردا صبح بیایید تا کار ها را زود تمام کنیم!!!!!!!(منظورش چرتش بود)

 


 
سه شنبه 27 تیر ماه سال 1385
معرفی اعضای جنگل و جزایر وابسته!

خوب معمولا اول معرفی می کنند بعد می نویسند ولی از اونجایکه ما در  جنگل استثناها هستیم اول می نویسیم بعد معرفی می کنیم!

اول از اعضای سلطنتی شروع می کنم!

  1. شاه شیر
  2. ولیعهد

مشاورین:

  1. مارمولک پیر
  2. قش قش
  3. سرندیپیتی

 رئیس دربار:

  گربه نره

اعضای سنا:

  1.  روباه ماه
  2. خر شرک
  3. پلنگ صورتی
  4. بوفی
  5. بوشفک
  6.  تینیون
  7. نیش نیش 

اعضای جزیره:

  1. اینجانب
  2. خرمگس
  3. چوبین
  4. خاله خرسه
  5. کلاه قرمزی(در فرنگستان تشریف دارند)
  6. پسرخاله
  7. شغال کبیر
  8. شیپورچی
  9. خانم کوچولو
  10. پینوکیو
  11. جالی

(ادامه دارد)

  


 
دوشنبه 26 تیر ماه سال 1385
ملاقات شیر در جزیره

امروز روباه ماه شجاع از دست بزمچه ها فراری شده بود!!!!!!!!!!!!!! و رفته توی لونش قایم شده!

امروز  شاه شیر با یال و کوپال آمده بود توی کاخش در قله جزیره ساکن شده بود و طبق معممول اینجانب نیز به حضور احضار گردیدم! با سلام و صلوات به حضور شرفیاب شدیم و بعد خبر ظهور گربه-سگ داده شد و با لبخندی از رضایت و اطلاع آگاهیم را اعلام کردم!!!!!!!!!(یعنی من زنگتر از تو هستم اره جون خودم)!!!! بعد بررسی برنامه شکار و تقسیم غنائم شروع شد! اولین ضربه به چوبین وارد شد- این موجود جزئ موجوداتی است که احساس مارمولک بودن همیشه بهش دست می دهد ولی از این جهت که از جنس مذکر می باشد می توانید حدس بزنید چکار می کند- و دومین ضربه بر سر تینیون وارد شد!- این تینیون هرجا سکه بببیند جمع می کند و بعضی وقتها آنقدر حریصانه عمل می کند که حلبی را به جای سکه طلا می دزد آن هم از قصر شیر!!!!!!!!!!!!- چون ولیعهد دوست داشت آن شکاری که دست تینیون بود داشته باشد و شیر هم نمی تونست دل بچه را بشکند!!!!!!!! هنوز داستان ولیعهد و تینیون ادامه دارد منتظر حوادث بعدی باشید!

امروز این شیپورچی هم حسابی برای خودش جولان می داد و خبر پخش می کرد و حتی بلافاصله با اون شیپورش وارد کاخ شیر شد و می خواست شیپور بزنه که فعلا با بتن شیپورشو پر کردم ولی فکر کنم نفس اون قویتر از این حرفاست و الان داره دوباره شیپور می زنه!


 
یکشنبه 25 تیر ماه سال 1385
بازگشت گربه -سگ

این هفته جزئ اون هفته هایی است فکر می کنی کل اوضات بیریخته همه چی با بدشانسی برات شروع می شود ولی.........

شنبه صبح(یعنی دیروز)  خبر بازگشت گربه-سگ را می شنوی و از دیروز تا به حال فکرت مشغول اون می شود.

به گربه-سگ مغروری فکر می کنم که هیچ ذهنیت خوبی راجع بهش ندارم و راستشو بخواهید   فکر می کردم صفر جون زودتر بر می گرده و من می توانم به عنوان رئیس جزیره حسابی عشق و حال کنم ولی حالا با خبر بازگشت گربه-سگ روبرو شدم!حالا نمی دانم خوشحال باشم یا ناراحت !!!!!!!! ولی بیشتر یک حس خوبی دارم تا بد!!!!!خوشحال از این بابت که ریاست جزیره  را می اندارزم رو سرش و د بدو و پشت سرم را هم نگاه نمی کنم و همچنین به مارمولک پیر فکر می کنم که الان یک رقیب برای خودش داره و وقتی  قیافش می آید جلوی چشمم از خوشحالی می خواهم فریاد بزنم و به شغال کبیر فکر می کنم که چکار خواهد کرد! اینهمه افکار شیطانی و خوشحال کننده مانع می شه که طولانی مدت از آمدن این گربه-سگ ناراحت بشوم!!!!!!!!!!

حالا ببینیم در آینده چه شود و چه پیش اید. فکر می کنم تابستان داغی را شروع خواهیم کرد!

.امروز این روباه ماه و ع............. حساب این سیزده بچه بزمچه را رسیدند !!!!!!!!! شجاعتو برم!


 
شنبه 24 تیر ماه سال 1385
سلام

سلام صدتا سلام!

من سینبا هستم و می خواهم در مورد جنگلی که در ان عمر می گذرانم و جزیره ای که مثلا  حکومت می کنم صحبت کنم!

من در جنگلی هستم که در حدود ۱۰ سال است در آن قرار گرفتم. ما یک رئیس شیر با یال و کوپال داریم  و من هم یکی از دست پرورده های این شیرم که به عنوان دست گرمی یکی از بزرگترین جزیره ها بهم سپرده شده تا باهاش بازی کنم!در این جزیره حیوانات و حشرات و جنبنده های زیادی هستند که در طی این نوشته با انها آشنا خواهید شد ولی لازم به ذکر است که قوانین حکومتی این جزیره ابتکارات مغز نخبه اینجانب نمی باشد بلکه پشت پرده روباه ماه قرار دارد !!!!!!!!!!!