حرفهای درهم برهمه بی سرو ته!!!!!!!!!!!!!

دیروز در سایه برق و حوصله نتونست به روز کنم و در ثانی نیز اتفاق خاصی نبود باز رفت و آمد به جزیره مرکزی بود و جلسه های خسته کننده و دعوا و دوباره بازگشت!!!!!!!!!

امروز هم اتفاق خاصی نیافتاد من تصمیم  به ییلاق گرفتم پس رفتم اتاق فکر و دفتر و دستکم را جمع کردم و تصمیم بر ساکن شدن در مقر حکومتی گرفتم!!!!! و شروع به تولید علم کردم !!!!!!!! و این دفعه از اون علمهایی است که اگر مارمولک پیر و تینیون متوجه شوند کله منو می کنند و فکر کنم تا چند سال نباید اون طرفا آفتابی بشم!!!!!!!!!

امروز فقط خاله خرسه توی جزیره بود و خرس کوچولو هم بدنبال تولید علم رفته بود و روباه ماه هم رفته بود به مقر حکومتیش داشت هی کار خراب می کرد و غر می زد!!!!!!!!!

امروز پینوکیو هم آمده بود تا به خاطر شکارش که در سایه ولیعهد از دستش در رفته گریه کنه!!! این بیجاره هم این دفعه دست  یک جنگل با جانواراش افتاده و حسرت گربه نره و روباه مکارو میخوره!

امروز بعد ار ظهر هم یک اتفاق جالب افتاد در شهر بارسلون اسپانیا(یکی از جنگلهای ثرت مند) داشتند مدال پخش می کردند و من و روباه ماه هم تصمیم گرفتیم از این مدالها جمع کنیم ولی مدالها خیلی گنده تر از دهن ما بودند برای همین منصرف شدیم ولی امروز یک پیغام دریافت کردیم که تورو خدا بیایید بردارید! ما هم با پررویی تمام تصمیم بر جمع کردن گرفتیم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد